بهرهی مردم آلمان در خدمت به علوم و گسترش و دگرگونی آن دانسته و شناخته است.اینان نه تنها در خدمت به قرآن کریم کوتاه نیامدند؛که از دیگر غربیان،در روزگاران اخیر،برتری هم گرفتهاند.در اینجا پارهای از ویژگی و برتریهای آنان را،در پرداختن بدین موضوع،یادآور خواهیم شد.
چاپ:گویند نخستین چاپ قرآن به کوشش«با کانینی»در شهر«ونیز» بسال 1530،چهره بست؛ولی پاپ اسکندر(الکساندر)هفتم خشمگین شد و دستور بسوزاندن همهی نسخهها داد.
بهر حال پییشنترین چاپی که بدست ما رسیده است همانست که به کوشش«ابراهام هنکلمان»در شهر«هامبورگ»(در شمال آلمان،بسال 1694،بچاپ رسیده است!
نیاز مراجعه به قرآن،هر روز افزون میشود،کتابهایی دربارهی بیرون آوردن آیات،از روزگاران پیش،در کشورهای اسلامی یافت میشود؛ ولی این نویسندگان طبعا برای نمونه ب«جزء»«حزب»اشاره کردهاند و
پژوهنده میبایست به اندازهی نیم نگاهی یا گاهی بیشتر از یک صفحه را بخواند؛ ولی آگاهی به ضبط[آیه]چنانچه مراجه به آیهای باشد آسانتر است؛ زیرا آیهها،طبعا از یک یا دو سطر بیشتر نیستند.
نخستین کسی که فهرستی از کلمات قرآن،برابر حروف ابجد،پرداخت و در آن بشماره سوره و شمارهء آیه در هر آیهای،اشاره کرد «گوستاوفلوکل G.Flugel بود حتی او قرآنی چاپ کرد که در آن شمارهی آیات بر هر آیهای نوشته شده بود،این کار در سال 1838 در شهر لایپزریک،چهره بست.غربیان بخود قرآن استدلال نمیکنند؛بلکه طبعا،سوره و آیه را برابر شمارهگذاری«فلوگل»یادآور میشوند و حتی آن شمارهگذاری را در ترجمههای قرآن،به زبانهای خود،مراعات میکنند.
متأسفانه«فلوگل»شمارهگذاری آیات را،در نزد مسلمانان نمیدانست بلکه خود اجتهاد میکرد و از اینرو بلغزش و ناردرستی فرو افتاد.در همین سالهای اخیر،مسلمانان،قرآنی در مصر و دیگر کشورها به چاپ رسانیدند و شمارههائی جز شمارههای«فلوگل»در آن نگاشتند.جدایی و دو گونگی گاهی به شش آیه میرسد؛ازاینرو اکنون دانشمندان آوردن دو شماره را ناخوشایند میدانند هرچه بوده است،برتری از آن پیشینتر است و همانگونه که گفتیم،آن پیش و یک نفر آلمانی بود.
مسلمانان به علوم قرآن همچون:تاریخ فراهمآوری،گوناگونی شیوههای خواندن قرآن و مانند آن،از روزگاران پیشین،کوشش نشان دادهاند در اروپا کسی که بدین کار پرداخت:یکنفر آلمانی به نام«تئودورنولد که ẓThe.Noldeke بود در کتاب«ترایخ قرآن»(چاپ لایپزیک، دوم این کتاب انجام گرفت که جلد نخست آن را در 1909 و جلد دوم آن را در 1919 منتشر ساخت.دو دانشمند آلمانی دیگر به نامهای برگ اشتراسر Schwally و«پریتسل ẓBrgstasser در 1938،جلد سومی بدان افزودند.همهی این کارها در شهر«لایپزیک»انجام یافت.بیگمان، این خود،گستردهترین گنجینهها از دانستنیها در این زمینه است که هر پژوهشگری بدان رجوع میکند،هرچند همیشه با آن هماهنگ نباشد.
دانشگاه مونیخ-در جنوب آلمان-بنیادی ویژه برای بررسیها و پژوهشهای قرآن ساخته بود.بمبهای آمریکائی،در جنگ دوم،برآمدند و هرکس و هرآنچه را آنجا بود از میان بردند،ولی شایندهی یادآوری است که شاید خداوند،کشوری اسلامی را به دوبارهسازی چنان بنیادی پیروز گرداند.استاد«برگ اشتراسر»و پس از او استاد«برتیس»زندگی خود را در ادارهی آن بنیاد سپری ساختند و دانشگاه و دولت دارایی و هزینهی فراوانی برای ایجاد و گسترش آن پرداخت کردند،تا آنجا که بزرگترین موزهی قرآن در جهان گردید.اینست آنچه انجام دادهاند:
1-مهمترین کتابهای چاپی،به ویژهی تازی دربارهی تفسیر و دانشهای قرآن و شیوههی خواندن آن گرد آوردند.
2-از سراسر جهان،همهی عکسهای کتابهایی که در این زمینه چاپ نشده بودند،فراهم آوردند.
3-از هزاران دستنویس قرآن از همهی سدهها عکسهایی فراهم ساختند و برای این کار راهی گوشه و کنار جهان از خاور تا باختر کشورهای اسلامی و جز اسلامی شدند.از دستنویسهای گذشته هرآنچه یافتند گرچه یک یا دو برگ هم بود گرد آوردند.بدینگونه دستنویسهایی از سدهی نخست تا روزگار ما فراهم آمد.هدف آنان این بود که همهی آن دستنویسها را باهم بسنجند و چنانچه دوگونگی و جدایی باشد گرد آوردند(هیچگونه دوگونگی نیافتند؛بلکه نادرستیهایی در نگارش دیدند).با گردآوری این دتسنویسهای مصور زیر بنای تاریخ خط عربی و هنر جلدسازی و آراستن قرآن و مانند آن از دانشهای قرآنی فراهم آمد.
4-گستردهترین تفسیر قرآن را آغاز کردند.برای هر آیهای برگ جداگانهای ویژگی دادند و تفسیر آن آیه را از هر مفسری از روزگار صحابه تا روزگار ما،روی آن پیاده کردند و آنچه بدست آمده بود برابر زمان مفسر: پیشینترین زمان مرتب ساختند.بنابراین میتوانستیم دگرگونی و گسترش تفسیر هر واژه و هر آیهای از قرآن را بدانیم.اینکار همینگونه جریان داشت تا اینکه همهی آنچه تکمیل شده بود از میان رفت.اکنون هم یکی میتواند این کار را از سر بگیرد؛بیآنکه به تفسیر عربی بسنده کند.دانشمندان اسلام قرآن را به همهی زبانهای کشوری خود مانند:پارسی،ترکی،هندی، چاوهای و جز آن ترجمه کردهاند و نمیتوان گفت که غیر عرب چیزی در عرب نیفزوده است!.خوبی کار جهان دانش اینست که بیشتر این اسناد و مدارک دستنویس-گرچه عکسهایی آن در«بنیاد مونیخ»از میان رفته است-نگاهداری شدهاند و هرکسی دارایی و اشتیاق داشته باشد میتواند آنها را حتی باورتر، نرگشت دهد.
تاریخ قرآن:بیگمان،قرآن بیش از هر کتابی در جهان خوانده میشود.هر کس زبان تازی میداند آنرا تلاوت میکند و هم مسلمانانی که زبان تازی نمیدانند،در دیگر گوشههای جهان،برای بدست آوردن پاداش نوید داده آنرا میخوانند.
هیچیک از ملتها را نشان نداریم که در آغاز کار خود،بدانسان که مسلمانان برای نگهداری اصل کتاب دینی خویش گرایش و کوشش نشان دادهاند،بکوشش برخاسته باشد؛تا آنجا که با گذشت سدهها و گروهها،بی افزونی و کاستی،جریان دارد.روشن است که به باور مسلمانان،قرآن، گفتهی بشر نیست؛بلکه سخن خداوند بزرگ است که با وحی،بر پیامبر خود«محمد)[ص]فرو فرستاده است.سخن دیگر اینکه قرآن یکباره نازل نگردیده است؛که در بیست و سه سال(از 10 تا 632 م.)آیه آیه و کمکم فرو فرستاده شده و در جزیرة العرب چهره بسته است و در آنجا چاپخانه و رادیو نبوده است.حتی خواندن و نوشتن از کمیابترین چیزها بود.تاریخ رادیو نبوده است.حتی خواندن و نوشتن از کمیابترین چیزها بود.تاریخ نویسان تأکید میکنند که حتی در مکه-زادگاه پیامبر[ص]،پیش از اسلام جز هفده مرد،خواندن و نوشتن نمیدانست.
میتوان جمعیت مکه را در آن هنگام به ده هزار تن آمار داد.در کنار این سخن باید افزود که خود پیامبر اسلام[ص]درس نخوانده بود و دانش نگارش را،چنانکه قرآن بر آن گواه است و بروشنی بازگو میکند نیاموخته بود!.آنچه پژوهنده را به شگفت میآورد آنست که پیغمبر درس نخوانده و مکتب ندیده از همان آغاز،به نگهداری آنچه بدو وحی میشد میکوشید آنچه را مینویساند بنگارد.دیگران آن نوشته را دستنویس میکردند و بدین گونه میان مردم منتشر میشد.آنگاه که وحی تازهای میآمد و پیامبر[ص] آنرا برای انتشار،مینویساند و خاستگاه وحی تازه را نیز در فراهم شدهی بخشهای پیشین قرآنی،روشن میساخت(به ترتیب فرو فرستاده شدن فراهم نیامد؛بلکه برابر نوشتههای سورهها بود)این کار همچنان،تا درگذشت پیامبر ادامه داشت.
این از یکسوی،از دیگر سوی،پیامبر امت خود را فرمان داد تا قرآن را از بر یاد گیرند.نماز جز با خواندن[بخشی از]قرآن از بر درست نیست آنچه باید یادآوری کرد اینست که تنها پیشوا[امام جماعت]بلکه هر نمازگزاری باید بخشی از قرآن را در نماز خود بخواند؛به واژگونهی یهود[که تنها از تورات میخواند]حجم قرآن از تورات(کتابهای پنجگانه حضرت موسی) و چهار انجیل باهم بیشتر است.از بر کردن و از برخواندن،درستخوانی نوشته را بدنبال میآورد و نوشتن و از بر کردن را.
در کنار این دو زمینهها،زمینهء سومی هم بود و آن اینکه پیامبر بر او درود باد به مردم فرمان میداد که تنها به نوشتهای از قرآن تکیه نکنند؛بلکه از آغاز تا پایان آنرا حرف به حرف یا در نزد پیامبر یا پیش کسی که از پیامبر آموخته است فراخوانند.همینگونه در نسلهای واپسین.تاکنون کودکان مسلمان،قران را نزد استادی که دارای سند بود میخواندهاند و او بدانان هنگامی که خواندن را به پایان میرسانند.مدرک و نوشتهای میداد.
در آن سند نوشته میشد که آنچه شاگردش فراگرفته است از قرآن است،همانگونه که او[استاد]از استاد خود آموخته است و این استاد از استادان دیگر-و همگی را به نام یاد میکرد-تا بپیامبر[ص] میرسید این روش سهگانه،برای حفظ کردن قرآن،از زمان پیامبر[ص]تا روزگار ما رعایت میشده است.
اکنون هم در جهان صدها هزار از حافظان قرآن هستند که همهی قرآن را از بردارند.
تنها در ترکیه که برشمردیم به هزار و دویست و پنجاه تن بودند و بیگمان در کشورهای عربی شمارهء آنان بیشتر است.قرآن در طول زندگی پیامبر، کمکم فرود آمد و جز در هنگام درگذشت او،به شیوهی کتاب،فراهم نیامد از اینرو دستنویس کاملی از روزگار پیامبر در دست نیست.چون تقویم و تاریخ نزد مسلمانان در آن روزگار وجود نداشت نمیتوان تأکید تاریخ را پیرامون پیشینترین دستنویس ناکامل نشان داد.شاید دستنویسی که برخی از سورههای کوچک را در بردارد و اکنون در استانبول ما در«توپقاپی سرای»وجود دارد از روزگار پیامبر است.
در پایان این دستنویس آمده است:«آنرا نویسندهی وحی عثمان بن عفان نوشته است».در همان کتابخانه برخی از برگهای قرآن یافت میشود که به«عثمان»پیوند دادهاند و بر برگی بسیار کار برد شده نوشته شده است و آنچه نخست نوشته شده بوده است پاک گردیده است و دوباره روی آن نوشتهاند. در آنجا برگهایی دیگر یا پارههای کوتاهی هم یافت میشود که به سرور ما «علی»[ع]پیوند داده شده است.دستنویسی دیگر بخط«خدیج بن معونة بن سالمة بن سالمهی انصاری»،به تاریخ 48 هـ.،و به خط«عقبة بن عامر»، بتاریخ 52 هـ.،وجود دارد.در موزهی آثار اسلامی استانبول برگی هست به خط«عمر»و در کتابخانهی«اندیااوفیس»در«لوندرا»64 برگ به خط سرورمان علی هست که مهرهای پادشاهان مغول بر آن دیده میشود.در تاشکند هم دستنویسی هست که به«عثمان»پیوند داده شده است و عکسهای آن را دولت روسیهی تزاری،پیش از انقلاب کمونیستی انتشار داده است.
قرآن انگیزهای بود در تولد چند هنر زیبا و مانند خواندن قرآن با تجوید-که موسیقی دینی اسلام است-ولی تنها شنیدنی است نه خواندنی و دیدنی.بجز آن،نگارش قرآن،خط عربی را بوجود آورد و هم رنگ آمیزی قرآن،آرایش و جلدسازی و مانند آنرا که از هنرهای زیبای برجستهء اسلامی است.این گفتار را با گوشهای از بهرهی آلمان در آنکه فراوان است پایان میدهیم:
گوناگونی زبانها،در میان ملتها،بدان اندازه است که برخی از ملتها دیگری را نمیفهمند چون مژدهی قرآن همگان را برمیگیرد،ترجمهی آن بزبانهای گوناگون برای دانستن و بکار بردن آن لازم است(در اینجا پرسش خواندن ترجمه در نماز در بین نیست).پیشین ترجمه آن است که به یکی از یاران پیامبر پیوند یافته است.فقیه بزرگ شمس الائمه سرخسی(در مبسوط،ج 1،ص 137)چنین آورده است:«و ابو حنیفه-خدای او را بیامرزد.به این بازگویی استدلال کرده است که ایرانیان به سلمان خدای از او خشنود گردد-نوشتند که سورهی فاتحه را برای آنان بپارسی بنویسد که آنرا در نماز بخوانند تا زبانشان بعربی باز گردد»شادروان«فرید وجدی». (در کتاب دربارهدلایل علمی بر روان بودن ترجمهی قرآن به زبانهای بیگانه، ص 58)تأکید کرده است که«سلمان فارسی»به اجازه و دستور پیامبر چنین کرد(فرید وجدی به«البدایة و النهایة»ابن کثیر مراجعه داده است.کاش میدانستم این کتاب از کیست؟در کتاب«البدایة و النهایهی ابن کثیر چنین سخنی نیافتم).«بزرگ بن شهریار»(در عجایب الهند،ص 2-3)یادآور شده است که دانشمندان هنر قرآن را برای تبلیغ دین،کمی پیش از 270 ه ترجمه کردند و شاید به زبان سندی یا«ملتانی»بود.«جاحظ»در کتاب البیان و التبیین(ج 1 و ص 139)آورده است که«موسی بن سیار اسواری»مرده به سال 155 هـ)تفسیر قرآن را به پارسی درس میداد.
ترجمه قرآنی که بدست دانشمندان ماوراء النهر،(به سال 345 هـ.) برای«شاه منصور نوح سامانی»انجام گرفته است و باین ترجمه کوتاه شدهای از تفسیر طبری مرده بسال 3000 هـ.:افزوده شده است،به ما رسیده است بدینگونه قرآن ترجمه شد و فشردهای از آن به سه زبان پارسی،ترکی خاوری و ترکی باختر درآمد.
همهی این منتها به ما رسیده است و سپاس خداوند را که دستنویسهایی در دسترس مسلمانان است.در میان نامسلمانان،شاید نخستین آنان سریانیان بودند.کتابی جدلی بما رسیده است که در آن ترجمهی آیات قرآن،بزبان سریانی است و بر برگی نوشته شده است و در کتابخانهی منچستر موجود است استاد«منگانا A.Mingana تأکید کرده است که از آن«بار صلیبی»، معاصر حجاج بن یوسف یعنی در یک سوم سدهی نخست هجری،میباشد؛آنگاه اروپائیان،در اسپانیا،بدان گرایش پیدا کردند و«روبرتوس کیتیننسیس» انگلیسی آن را در 114301141 یا 536-538 هـ.به لاتین ترجمه کرد سپس همواره مسلمانان و نامسلمانان آنرا بدیگر زبانهای جهان ترجمه کردهاند.
من در 1364(1945 هـ.)کتابی به نام«قرآن به هر زبان»منتشر ساختم که دو مسأله را دربرداشت:فهرست ترجمههای قرآن به هر زبانی که آگاه شدم،خواه کامل و خواه جزیی،و نیز نمونههایی از سورهی فاتحه در همهی این زبانها،آنگاه آن را دوباره در 1365 و 1366 هـ.دوبار به چاپ رساندم. در نخستین چاپ به ترجمههایی در 23 زبان آگاه شدم و در دومین چاپ به 43 و در سومین به 67 زبان از زبانهای دنیا.
اگر چهارمین چاپ برایم فراهم آید،ترجمهی قرآن بیش از 100 زبان نزد من هست.ترجمههای ترکی به خط«اویغوری»،عربی و لاتینی وجود دارد.ترکهای روسیه زبان خود را به خط روسی مینویسند؛ولی گمان نمیکنم بتوانند،در شهرهای کمونیستی،قرآن را ترجمه کنند.در دیگر زبانهای اروپایی،ترجمههایی بخط عربی در زبان«هسبانی»(که آن را خمیاد و مینامند)،لیتوانی و یوگسلاوی،تا آنجا که من میدانم،هست.من افتخار ترجمهی قرآن را در 1959،بزبان فرانسه،پیدا کردم ولی چاپ نخست سال(15 هزار نسخه)و در کمتر از یکسال نایاب شد.به هنگام نگارش این گفتار،سومین چاپ را آماده دیدم.در این ترجمه دیباچهای پیرامون تاریخ فراهم آمدن قرآن و نگهداری آن،سده به سده و فهرست ترجمههای قرآن، به زبانهای اروپائی،گنجانده شده است.در اینجا فشردهای از آنرا در جدول زیرین میآوریم:
(*)مجلهء«فکر و فن»العام الاول،العدد الثانی،هامبورگ 1963.
1-آراگونی[منطقهای در اسپانیا]1
2-سوئدی 6
3-آفریکانی(لهجهای ولندیزی)به خط عربی 2
به خط لاتینی 4
4-آلبانی 2
5-خمیادو(یا اسپانیایی به خط عربی)35
6-آلمانی 42
7-انگلیسی 57
8-اوکراتی؟؟؟؟؟
9-اسپرانتو 1
10-پرتغالی 4
11-بلغاری 2
12-بوشناق(یوگسلاوی)به خط عربی 2
بخط روسی 2
«لاتینی 9
13-بولونی به خط عربی 1
14-بوهیمی(از چکسلواکی)3
15-ترکی به خط لاتینی 23
»ایغوری قدیم(قطعهها)3
»عربی(در فهرست دکتر فاحدیشار اوغلو)60
16-دانمارکی 3
17-روسی 11
18-رومانی 1
19-ایتالیایی 11
20-فرانسوی 33
21-فنلاندی 1
22-لاتینی 42
23-مجارستانی(هنگری)6
24-نروژی 7
25-ولندیزی 7
26-اسپانیایی به خط لاتینی 18
27-یونانی 3